به گزارش قدس آنلاین، در انتهای این گفتوگو نیز سرلشکر باقری و خالد بن سلمان، از یکدیگر برای سفر به کشور متبوع خود دعوت کردهاند.
مروری بر سابقه ارتباطات میان دو کشور در چهار دهه گذشته بهخوبی نشان میدهد حتی نفس گفتوگوی دو مقام نظامی ایران و عربستان یک گام بزرگ روبه جلو است و این خبر نوید آیندهای روشنتر در تبادلات فیمابین را میدهد.
در جستوجوی چرایی این همگرایی میان تهران و ریاض سراغ دکتر علیرضا تقوینیا کارشناس ارشد مسائل منطقه رفتهایم و از او درباره ماجرا پرسیدهایم. تقوینیا، فاصله گرفتن ریاض از غرب را حتی اگر فقط یک گام باشد یک پیروزی برای ایران میداند و همچنین دلگرمی برای عربستان تا بتواند برخورداری از حامیان دیگری بهجز غرب را هم تجربه کند. در ادامه مشروح این گفتوگو را بخوانید.
آقای دکتر، با توجه به اینکه زیرساخت (و حتی روساخت) ارتش و ساختار نظامی عربستان، انگلیسی آمریکایی است و از طرفی این دو کشور به ویژه پس از انقلاب همواره با ملت ایران ضدیت داشتهاند آیا اصلاً همکاری میان تهران و ریاض سر خواهد گرفت یا این تماسها صرفاً اقدامات رسانهای هستند؟
شکی نیست که ساختار نظامی عربستان سعودی انگلیسی و بیشتر آمریکایی است، اما پیشنهاد ایران به این دلیل مطرح شده که تهران در حال تلاش برای سوق دادن عربستان به سمت همکاری است.
اگر ایران موفق شود و عربستان حتی یک قدم به سمت همکاری گام بردارد و از آمریکا فاصله بگیرد، خودش یک موفقیت و برگ برنده برای کشورمان است. ایران سعی میکند با این رویکرد که «امنیت منطقه توسط کشورهای منطقه فراهم بشود» زمینه همکاری را فراهم کند و در دو سال گذشته دکتر رئیسی توفیقاتی هم در این مسیر داشته است. البته نفس این ماجرا که ایران دست دوستی را دراز کرده است، یک برتری تبلیغاتی هم به تهران میدهد.
ایران پیش از این هم پیشنهاد همکاریهای هستهای به عربستان داده بود. باتوجه به اینکه بحث هستهای بحث مهمی است، اگر همکاری نظامی سر بگیرد، تا چه اندازه ممکن است عمیق و راهبردی باشد؟
البته بعید است سعودیها برای ایران در سطح آمریکا وزن قائل باشند و تصمیم بگیرند که آمریکا را رها کنند، اما ایران اگر بتواند نهتنها کشورهای عربی بلکه هر کشوری را به سمت خودش بکشاند و به نحوی به خودش وابسته کند، پیروز شده است. بهویژه عربستان که به نوعی رهبر و بزرگ
کشورهای حاشیه خلیج فارس و حتی دنیای اسلام است. با همین نگاه اگر ایران حتی خودش غنیسازی اتمی در اختیار عربستان بگذارد، یک پیروزی بزرگ بدست آورده؛ چراکه در ازای آن میتواند امتیازات اقتصادی، امنیتی و سیاسی فراوانی بگیرد. این کار به نفع منطقه و حتی سعودیها هم خواهد بود. سعودیها از سوی آمریکاییها تحقیر و استضعاف میشوند.
این رویکرد آمریکا سبب عدم پیشرفت سعودیها شده است. آنها هیچ وقت به عربستان فناوری ندادهاند، بلکه همواره کالا و محصول دادهاند.
چین چه نقشی دارد؟ با توجه به اینکه نبودن آمریکا در منطقه بیش از هر طرفی به نفع چین است، آیا ممکن است چین طراح اصلی این تلاش برای همگرایی باشد؟
در مطرح شدن این ایده، چین هیچ نقشی ندارد. البته چین از نبود آمریکا در منطقه نفع میبرد، اما به این معنا نیست که بخواهد ایران جای آمریکا را بگیرد. چین میخواهد خودش بهعنوان یک قدرت بزرگ وارد منطقه شود و روی سر دیگر کشورها چتر حمایتی داشته باشد. اینکه ایران زعامت منطقه را داشته باشد، مورد پذیرش چین نیست. این یک واقعیت است. چین از برقراری توازن در خلیج فارس میان ایران و عربستان و از نزدیک شدن دو طرف حمایت میکند؛ چون چین به انرژی منطقه وابسته است و هرگونه تنش در این محیط، چین را دچار نگرانی و ضرر میکند، اما حاضر نیست قدرت مطلقی در کنار خودش بپذیرد.
با ارتقای همکاری نظامی ایران و عربستان چه اتفاقی برای رژیم اسرائیل میافتد؟ آیا ممکن است عربستان بخواهد امنیتش را در پیوند با شرق تأمین کند و اقتصاد را در پیوند با غرب و به روابط با رژیم صهیونیستی ادامه دهد؟
بهطور کلی بدون در نظر گرفتن آمریکا نمیتوانیم درباره اسرائیل صحبت کنیم. این رژیم خودش دچار مشکلات جدی امنیتی است و خطر بقا را حس میکند، بنابراین در معماری و ساختار جدید جایی ندارد.
رژیم صهیونیستی را باید ذیل راهبردهای آمریکا تعریف کنیم. بنابراین نمیتوان گفت عربستان امنیت را در پیوند با شرق میخواهد و اقتصاد را در پیوند با غرب. سعودی همین حالا بخش جدی از انرژی چین را تأمین میکند و در حال گرویدن به شانگهای و بریکس است.
ریاض دارد همه روابط سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادی را با شرق ارتقا میدهد. عربستان تلاش دارد توازنی را میان شرق و غرب برقرار کند و به نوعی تنوع در روابط خودشان با دنیای بیرون دست پیدا کند. ریاض نمیخواهد تنها روی غرب بهعنوان حامی و پشتیبان حساب کند؛ چراکه تجربه خوبی از روابط با تنها غرب ندارد.
نظر شما